یه وقت فکر نکن از زندگی من بیرون رفتیا... همون طور که جناب خانم دکتر توی هندوستان مشغول تحصیلات عالیه هستند و سرشان آنقدر شلوغ شده که به منزل مجازی ما سر نمی زنند ما هم در ایران مشغول شوهر کردن بودیم (این به اون در) :) این بود که ما هم از احوالات ایشان بی خبر مانده بودیم... خوب حالا حال شما؟
همیشه به همین سادگی اتفاق میافته. وقتی تو پاگرد پلهها با مخ بخوری تو دیوار، یه زخم کهنه میتونه سر باز کنه، اونوقت دیگه هیچوقت هیچچیز تمام و کمال زیر روسری نمیمونه! به همین سادگی ...
چه فرق می کند من که باشم و چه بخواهم و چه بنویسم .. چه فرق می کند تو که باشی و چه بخواهی و چه جواب-ام بدهی ... من می نویسم که گریه نکنم ... تو می خوانی که بخندی ...
بازم سلام ممنون از اینکه این همه منو مجبور می کنید بیام سلامتون کنم.فکر کنم منظورتون از پایتخت فرهنگی را فهمیده باشم! در هر حال خانه ای درویشی و دفتری در بیمارستان نگاه و کلی هم رستوران جور واجور و کافی شاپ خوکشل منتظر قدوم انسان هایی است که دوست دارندافقی دردوستی بگشایند.ما بی صبرانه مفتخر به میزبانی از شماییم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
از طرف ما هم تبریک بگین به خودتون .
سلام
خانم دکتر به سلامتی خانم پرفسور شدین ! شیرینی فراموش نشه
تولدش مبارک...موافقم..کلا آبانیها ادمهای به یاد موندنی ای هستن :دی...
بعدشم این راه حله خیلی جالب بودا...باید روش فکر کنم ؛)
راجع به پی نوشت: راستش هیچ خوب نیست که می مانند و نمی روند. گاهی می شود مرگ تدریجی برای آدمی که بار خاطره ها را بر دوش می کشد.
زنده به گوریست ...........اما ناگزیری از آن!
سلام
حیف
الکی دارم بازی می کنم!
می گن نقشش بهم نمی یاد اما دوست دارم نقش رو!
تازگی ها فهمیدم که بد جوری بلزی کردم!
بازی نقش آدم بودن را!
یه وقت فکر نکن از زندگی من بیرون رفتیا... همون طور که جناب خانم دکتر توی هندوستان مشغول تحصیلات عالیه هستند و سرشان آنقدر شلوغ شده که به منزل مجازی ما سر نمی زنند ما هم در ایران مشغول شوهر کردن بودیم (این به اون در) :)
این بود که ما هم از احوالات ایشان بی خبر مانده بودیم... خوب حالا حال شما؟
همیشه به همین سادگی اتفاق میافته. وقتی تو پاگرد پلهها با مخ بخوری تو دیوار، یه زخم کهنه میتونه سر باز کنه، اونوقت دیگه هیچوقت هیچچیز تمام و کمال زیر روسری نمیمونه! به همین سادگی ...
سلام مجدد
جواب سوال آخرتان در کامنتی برای من:)! مثبت است.
ممنون که به من سر زدید.
چه فرق می کند من که باشم و چه بخواهم و چه بنویسم ..
چه فرق می کند تو که باشی و چه بخواهی و چه جواب-ام بدهی ...
من می نویسم که گریه نکنم ...
تو می خوانی که بخندی ...
وبلاگ خوبی داری
به ما هم سری بزن
بازم سلام
ممنون از اینکه این همه منو مجبور می کنید بیام سلامتون کنم.فکر کنم منظورتون از پایتخت فرهنگی را فهمیده باشم!
در هر حال خانه ای درویشی و دفتری در بیمارستان نگاه و کلی هم رستوران جور واجور و کافی شاپ خوکشل منتظر قدوم انسان هایی است که دوست دارندافقی دردوستی بگشایند.ما بی صبرانه مفتخر به میزبانی از شماییم.