خاتون جان!
یادت هست
نقشهای قالیت پر بود از
رنگهای لاکی و گلی؟
حیف!
دیگر .......
همهاش
گِلی است، گِلی!
بس که هر لحظه
لگد مال میشود
دستهای تو
و
طرحهای من!
نقشه ای هست
که میخواهد
نقشی نباشد
و
نقاشی!
راستی!
کسی بود بپرسد*
" قالیها را چرا دار میزنند؟!"
*پ.ن: با توجه به نظر آقای مجید زُهری عزیز که وقت گذاشتند و از دید یک منتقد شعرم را بررسی کردند این مصرع ( از " پرسید " به " بپرسد " ) تغییر کرد . از لطف ایشان سپاسگزارم.
سلام مهتاب جان
وبلاگ زیبایی داری امیدوارم موفق باشی منم به روزم اگه دوست داشتی یه سری بزن
چه زیبا...
مال خودتونه ؟
من مشاوره برای رشته میخوام مهتاب جون!شاید عوض کنم رشتمو.
من تو اوقات فراغتم تو شرکت وبلاگ مینویسم.سر کار که نمیشه درس خودند بالام جان!
هر چند که درس خوندن. با کار کردن هم جور در نمیاد.
حالا تماس میگیرم.
بله نرگس جان. امروز اومد توی ذهنم. حالا نمیگم مناسبتش چی بود که سیاسی نشه!!!
ضمنا اگه کمکی بتونم بکنم در خدمتم. منتظرتم....
فوق العاده بود. یاد روزهای اولی افتادم که اینجا سر میزدم.
سلام خیلی سپاسگزارم. ما کمبود همکار داریم اگر خواستی خبرم کن. شعر هم حرف نداشت و ایکاش اسم داشت تا بهآن در بلاگ نیوز لینک میدادم
سلام
وای خیلی زیبا بود و پر از معانی. من که به قدر درک و فهم خودم بهره بردم. بقیه پست هایی که نخونده بودم هم خوندم هیچکدومشون به زیبایی این نبودن.
ممنونم که سر می زنی؛ البته من که پیشت میام به این معنی نیست که شما هم بیای؛ یا بخوام جبران آمدن های شما رو بکنم. واقعیتش اینه که از وبلاگهایی که گاه مطالب خواندنی دارند لذت می برم.
موفق باشی دوست من.
بلاگ نیوز به شعر نقشهای برای نقشهای قالی لینک داد.
«بر سهشنبه برف میبارد»
برفپاککنها
دست تکان میدهند
بر سهشنبه برف میبارد.
دست تکان میدهیم
- «خداحافظ»
برفپاککنها
از روی تو
برف سهشنبه را
میروبند.
من دست تکان میدهم
نقش تو را پاک میکنم
- «خداحافظ»
بر جاده خالی برف میبارد
و برفپاککنی
دیوانهوار
به این سو و آن سوی جدار گلو
میکوبد.
در گلویم بر نام تو برف میبارد...
"نازنین نظامشهیدی"
سلام دختر مهتاب:
پس لینک من کو؟
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
من نیز از دیار سبز به شما دوست سلا م می فرستم.