سر سبزترین بهار تقدیم تو باد ......
نمیدونم چرا این روزا یاد خانم کتابفروش افتادم. کلاس اول دبستان که رفتم ، همون روز اول یه دفترچه پر از نوشته هام با خودم برده بودم. قبل از رفتن مدرسه تمام الفبا رو یاد گرفته بودم . کلاس بندیمون که کردند ، من افتادم توی کلاس خانم کتابفروش. ولی یه روز بیشتر توی اون کلاس نبودم. چون فرداش گفتند اشتباه شده و باید برم توی کلاس خانم پوریان. هنوز نگاههای اونروز خانم کتابفروش یادمه . دوست نداشت از کلاسش برم. آخه همون روز اول دفترمو نشونش داده بودم. از همون روز اول مهر ، مهرش یه جورایی به دل منم افتاده بود. همیشه یه روسری بلند سرش میکرد که زیر چونه شو سنجاق زده بود . با یه پیراهن مردونه و یه شلوار لی. خوب این تیپ برای اون روزا که هیچکس حجاب نداشت خیلی بود. یادمه روزای جشن که میشد ، توی دفتر میموند و نمی اومد توی مراسم. معنی اینا رو اون روزا نمی فهمیدم. چند سال پیش از طریق دوستام فهمیدم که خانم کتابفروش دیگه بین ما نیست. آخه هنوزم نمیخواست توی مراسم شرکت کنه ! من از سیاست چیزی نمیدونم . من از آزادی چیزی نمیدونم. فقط دیدم که خانم کتابفروش اونروزا بود ولی این روزا نیست ! ........ جای تمام کسانی رو که برای آزادی من و تو تلاش کردند ( صرفنظر از اینکه چقدر موفق بودند ! ) موقع سال تحویل خالی کنیم.
سلام
سال نو مبارک
وبلاگ خوبی داری
به ما سر بزن
بای
سلام نمیدانم این چندمین بار است که عید را به شما تبریک میگویم بهرحال بازم عیدت مبارک ما هم چه در دوران مدرسه و چه دبیرستان همینکه روز اول مهر وارد کلاس میشدیم قدبلندترین کلاس می رفت اون بالا ی تابلو که قد کسی بش نرسه تا ژاکش کنه مینوشت ۱۸۴ روز مانده به عید انگار چیزی تغییر نکرده
سلام بر شما!
عن قریب تحویل می شود.
مبارک و پر برکت باشه.
منم سال نو رو تبریک میگم.
سلام
سال نو برشما مبارک
چندخط ازقطعه گارسیا لورکا جهت عیدی تقدیم شما:
پنجره مهتابی رابسته ام
چراکه نمی خواهم زاری های دیگران رابشنوم
بااین همه ،
ازپس دیوارهای خاکستری
هیچ چیز به جز زاری نمی توان شنید
یاحق
مرسی از عیدی قشنگت
سلام
عید مبارک
سلام. سال خوبی داشته باشید.
مهتاب خانم درود به به چه سفره قشنگی جای من خالیه سر این سفره......همیشه سبزوبهاری باشی عزیزم...
سال نو مبارک
انتظار و آزادی دو مقوله ی لازم وملزومند به امید آزادی اکبر گنجی ها