یه وقتهایی هست که دیگه مطمئنی هیچ دلی برات نمونده . مطمئنی که شدی یه تیکه سنگ........ اونوقت یه ایمیل برات میاد که وقت باز کردنش می بینی داره دستات میلرزه . یه چیزی هم توی سینه ات داره تالاپ تولوپ میکنه !
خدا رو شکر که سالمی..... ... خدا رو شکر .
کلافه ای . از بی حوصلگی میری مسنجرتو باز میکنی . چراغ یکی از افراد توی لیستت روشنه. براش یه پیغام میفرستی:
_ سلام آقای دکتر . خوبین ؟
_ سلام . یو ؟؟؟
_ بایدم نشناسین دیگه ... منم مهتاب
_ سلاممممممممممممممممممممم . تو کجایی دختر ؟ دلم شده بود یه نقطه برات .
_ همینجا ها ...... زنده ایم ...... هستیم ......
_ یه خواهشی کنم ازت ، نه نمیگی؟
_ بفرمایین . اما وب کمم وصل نیست !
_ بدجنس . وصلش کن دیگه........... یالا منتظرمممممممممممم
_ ( این دفعه رو کوتاه میای ) یه لحظه پلیز .
_ سلامممممممممممممممممممم.............
_ چی شد ؟ می بینید ؟
_ موهات منو دیوونه میکنه .
_ ( به روی خودت نمیاری ) ... خوب چه خبرا ؟
_ توی دوربین نگاه کن ......... خواهش .......
_ ( توی دوربین نیم نگاهی میندازی . یه دستی تکون میدی .... ) خوب دانشگاهتون چه خبر؟
_ موهات چقدر قشنگه دختر ........ چشمات ..... بینی کوچیکت ...... ( صفحه پر میشه از این کلمه ) زیبا یی ......... زیبا ..........زیبا .......... زیبا ........
_ (از دیدن این همه کلمه ی "زیبا " یه حسی قلقلکت میده ....... ولی باز به روی خودت نمیاری ) ....... خوب پروژه تون تموم شد ؟
_ ببین یه خواهشی بکنم ؟ ....... میری یه تاپ بپوشی ؟؟؟؟؟
وب کمو قطع میکنی . کلافه تر از قبل میشی......... دیسکانکت میکنی . میای می نشینی اینجا . با خودت فکر میکنی ....... یاد یکی از پستهای قبلی می افتی که توش اشاره کرده بودی به زبان مردم پاکستان که جنسیتها را دو دسته کرده اند : مرد و عورت ........ با خودت فکر میکنی . مردم تو چطور این دو دسته را تقسیم کرده اند؟؟