میدونین یه صبح خوب با چی شروع میشه ؟؟؟

گوش دادن به یه آهنگ خوب ؟؟  بوسیدن کسی که دوسش دارین ؟؟؟ حرف زدن باهاش ؟؟   

من امروز یه صبح خوب رو شروع کردم .  دو سه دفعه وسطای شب بلند شدم .  همش تو فکرش بودم. گفتم همون نصفه شبی برم سراغش ! اما هر جوری بودم خودمو نیگه داشتم . گفتم الان یکی بلند شه منو  توی این وضع ببینه با خودش چی فکر میکنه؟! با خودم گفتم بذار  واسه ی صبح. حالا هم تا از خواب بیدار شدم رفتم  سراغش.  ......  یه نیگا بهش کردم . برق چشامو خودمم میتونستم ببینم !خیلی مزه میداد بعد از اینهمه وقت . آخه خیلی وقت بود نون خامه ای نخورده بودم . اونم به این گنده گی ........................

 

بابا به خدا داشت عینکشو درست میکرد روی چشمش !

اکه هی ی ی ی ی ........... چقده شماها منحرفید!!!!

( باشه برش داشتم . خوب شد ؟؟؟  )





 

What if the woman you loved disappeared without a word ? without a trace ? how far would you go to find her again

صحنه آخرش که شد ، سرمو انداخته بودم پایین. دزدکی نیگا میکردم. انگار میترسیدم دلم طاقتشو نداشته باشه .Wicker Park رو میگم  ............

خسته ام از این صبوری مزخرف خودم !

 

 یادمه توی یکی از وبلاگها یه نفر کامنت گذاشته بود که :" شما وبلاگ نویسها چرا رعایت حال ما وبلاگ خوانها رو نمیکنید؟"  . آخه بیشتر آه و ناله و دلتنگی بود. خوب طبعا اونی هم که میومد و میخوند حالش گرفته میشد. منم الان میخواستم بگم که دلم تنگه ولی چون نمیخوام شما رو ناراحت کنم ، هیچی نمیگم. 

 

ترم جدید  اسما دو هفته ایه که شروع شده. دوباره کلاسها و سر و کله زدن با دانشجوها. البته دوست دارم. بخصوص جلسه ی اول هر ترمو!! واسه اینکه هنوزم وقتی میرم سر کلاس، بچه ها منتظرند برم کنارشون بشینم. فکر کنم من از معدود خانمهایی هستم که همیشه لازمه سن واقعیمو اعلام کنم!!  چون معمولا سنمو منفی 10 سال حدس میزنند. این خبر آخری که خیلی جالب بود. شنیدم دانشجوهای ترم دومی میگفتند : این استاد مهتاب همون کوچولوهست که تازه استخدام شده؟؟؟؟؟  خدا ازت نگذره آنتونی جون که با یه ترم مرخصی تمام سابقه ۱۰ ساله ما رو زیر سوال بردی!! خلاصه به توصیه همکارام قرار شده واسه اینکه قیافه ام به استادا بیاد ، برم خودمو بکنم توپ قلقلی!!! نظر شما چیه؟

 

تا اطلاع ثانوی نفس نکش آیینه دار

از اینجا تا آخر شب هزار تا نقطه چین بذار

تا اطلاع ثانوی ، چشماتونو هم بذارین

زخم دریده شبو بدون مرهم بذارین

تا اطلاع ثانوی ترانه لال و کر بشه

قاصدک خبر رسون دوباره بی خبر بشه

تا اطلاع ثانوی هیچکسی آواز نخونه

پرنده واسه جوجه هاش قصه پرواز نخونه

 

(یغما گلرویی )

امشب میخواستم یه نامه ی بلند به خدا بنویسم. میخواستم یه جور دیگه باهاش حرف بزنم. اصلا  نمازمو هم نخوندم. نه اینکه یادم بره ، مخصوصا نخوندم. میدونم شب شام غریبانه . میدونم هر نامسلمونی حداقل این 10 شب رو  مسلمون میشه.. ولی امشب نخواستم اونجوری مثل همیشه باهاش حرف بزنم. بذار یه امشبو من راه ارتباطو انتخاب کنم.  دلم میخواد حرفامو بنویسم برات. اونم به زبونی که خودم حالیم میشه. اونجوری که خودم دلم میخواد ، نه اونطور که تو برام دیکته کردی! مگه قرار نیست من باهات حرف بزنم؟ پس بذار حرفای من باشه نه حرفای تو.  این که رسمش نمیشه ! یه کتاب حرف زدی دیگه. حالا قدر یه نصفه صفحه گوش کن. درسته تو خدایی و ما عبد شما. منم سرم میشه. خودت که دیدی تا حالا هم هر چی گفتی نه نگفتیم.  خوب یه جاهایی کوتاهی کردیم ، قبول. یه جاهایی تنبلی کردیم ، درست!  دیگه خودم اومدم و دارم اعتراف میکنم، تو که نبایست تو روم بزنی!  آخه خدایی گفتن ، بنده ای گفتن !

ببین خدا جون: خودت که میدونی چقدر دلم گرفته، علتشم میدونی. خوب حالا من باید چی بگم پس ؟؟ میدونی همه حرفم اینه که چرا یه ذره جرات بهم نمیدی ؟ هان؟ گوشِت با منه؟؟؟؟؟؟؟ خودت که میدونی فایده نداره. اونم که دیگه امشب به زبون اورد .... پس چرا تمومش نمیکنی همه چیو؟ تو که خودت می شناسی منو . میدونی که هیچکی مثل من اعصاب ور رفتن به یه وسیله در به داغون زهوار در رفته ی از کار افتاده و بی مصرفو نداره. دیدی دیگه. ندیدی؟ اون موس کامپیوتره که یادته؟  دو ، سه ماهی بود خراب شده بود و من چقدر باهاش مدارا کردم. موقع کار کردن باید انگشت وسطی دست چپمو  میذاشتم 10 سانتی ابتدای سیم و انگشت دوم دست راستمو میچسبوندم انتهای سیمش تا کار کنه. دیدی که چقدر دووم آوردم. هان؟  اینا رو میگم که یادت بیاد من آدمی نیستم که به این راحتیها فکر عوض کردن وسایل و متعلقاتم باشم. خودت که دیدی الان دو سه هفته است دسته زودپزه شکسته و من باز ننداختمش دور. هنوزم باهر زور و ضربی شده درشو میبندم و ازش کار میکشم.  پس دیگه میدونی که فکرامو کردم و همینجوری از روی هوس نیست که میخوام اینو  از خودم بکنم و بندازمش دور. میدونی که کلنجارامو رفتم. خیلی بیشتر از اون چیزی که باید!

 خلاصه اش اینکه تمومش کن . نوکرتیم ..........

 

 

 











گزارش مصور از سفر