کپی

هیچوقت نمی‌تونم عاشق آدمهای دم دستی و سهل الوصول بشم. توی ماشین بوان که نشسته بودم فکر می‌کردم که بوان یه کپی از الفه یا الف یه کپی از بوان؟ یا همه‌ی اونایی که من توی زندگیم راهشون میدم یه کپی از هم؟ 

به دستاش خیره شده بودم؛ خیلی دلم می‌خواست دستاشو بگیرم. می‌دونستم که این فرصت دیگه تا آخر عمر تکرار نمی‌شه. اما نه من جرات کردم و نه اون!

نظرات 5 + ارسال نظر
عمو یکشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:23 ق.ظ http://www.pardiseshgh.blogsky.com

یاد خدا، آرامش بخش قلبهای زخمی است.

تفکر، آرامش بخش اندیشه های زخمی است.

محبت، آرامش بخش عشق های زخمی است.

کمک، آرامش بخش یک اجتماع زخمی است.

دعا، آرامش بخش روح های زخمی است.

گریه، آرامش بخش خاطره های زخمی است.

نرگس یکشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:49 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

:)... میدونم ... حس بدیه که تجربه اش کردم :)

داستانک چهارشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:14 ب.ظ http://dastanak.tk

خوب چیزی است.
جرات را می گویم!

بعضی وقتها کاری را که نمی کنی مزه اش بیشتر می ماند. من دیوانه ام؟

. جمعه 2 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:53 ق.ظ

عکس لباس هندی مال شماست؟

بله

هزارو یک روزنه پنج‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:57 ق.ظ

کدوم عکس منم میخوااااااااااااااااام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد