گاهی مثل بارش ناگهانی تگرگ فقط آنهایی که زیر سقفی آسوده از فرود دانه بر سر و تن ایستاده اند به زیبایی یا زشتی آن فکر می کنند . برخی وحشت و برخی ... حضورت آرام باد و قلب پاکت برادرت برهود
متاسفم ... با تمام وجود درک میکنم که چه کشیده ای ... بهت تسلیت میگم . بعد از حدود نزدیک به ده ماه هنوز رنج روزهای اول رفتن مادرم با من هست ... چه کرد با من این ماهها ، این روزها ... این رفتن ها ... این برنگشتن ها ...
خیلی متاسفم من غم سنگین از دست دادن پدر رو تجربه کردم .نزدیک دو ساله که دیگه از ته دل نمی خندم وهمیشه نگرانی از دست دادن عزیزان در وجودمه .ولی امیدوارم تو محکم تر از من باشی ...
می نویسم در کنار خاطراتم نامه ای نامه ای از شاهکار عاشق دیوانه ای می نویسم در هجوم لحظه های بی کسی قصه درد جدایی با همه دلواپسی گر چه او قلب نگارش را شکست و رفت زود تا ابد می خواهمش هر چند یک افسانه بود -------- سلام وبلاگ خیلی زیبایی داری موفق باشی خوشحال می شم به من هم سری بزنی خدانگهدار
غریبه ام - به خدا - هیچ کس کنارم نیست به ظاهر همه دلخوش - کسی که یارم نیست! دروغ رنگ حقیقت گرفته - پاییز است!! و من امید رسیدن به نوبهارم نیست هزار مسئله گنگ در درون من است جهان که یک سر سوزن در اختیارم نیست چقدر وسوسه ی عاشقانه ها زیباست! برای من که نتی روی سیم تارم نیست همین که فکر کنم زنده ام - خودش کافیست برای دیدن فردا که اعتبارم نیست به برگ اول عمرم نگاه کردم و بعد... به این نتیجه رسیدم که هیچ بارم نیست و باز یاد تو افتادم - آه حضرت عشق! تو نیستی - کس دیگر به انتظارم نیست.... ------- سلام به خاطر مرگ پدرتون واقعا متاسفم... خدارحمتش کنه... امیدوارم در پایان سال خوبی داشته باشی.... وبلاگ زیبایی داری موفق باشی خوشحال می شم به من هم سری بزنی قربانت باییییییییی
خوشحالم که می بینم برگشتی . نمیدونم چی شده بود که نمی نوشتی . از بابت پدرت هم تسلیت میگم و امیدوارم فرداها برات روزهای بهتری بسازن . مراقب خودت باش
گاهی مثل بارش ناگهانی تگرگ
فقط آنهایی که زیر سقفی آسوده از فرود دانه بر سر و تن ایستاده اند به زیبایی یا زشتی آن فکر می کنند . برخی وحشت و برخی ...
حضورت آرام باد و قلب پاکت
برادرت برهود
آخرین غممان نخواهد بود. کاش تاب بیاوریم.
مهتاب عزیز دلم برات آرزوی صبر می کنم. خیلی سخته می فهمم نازنین من!
خداش بیامرزاد
ای وای...متاسفم خانوم دکتر...خیلی متاسفم...نگران بودم هروقت می اومدم اینجا و خبری نبود...متاسفم..تسلیت میگم:(
سلام مهتاب جان ...
متاسفم ... با تمام وجود درک میکنم که چه کشیده ای ... بهت تسلیت میگم . بعد از حدود نزدیک به ده ماه هنوز رنج روزهای اول رفتن مادرم با من هست ... چه کرد با من این ماهها ، این روزها ... این رفتن ها ... این برنگشتن ها ...
مهتاب عزیز بهت تسلیت میگم. امیدوارم روزهای سخت بگذرن و به روزهایی سراسر از آرامش و شادی برسی.
مهتاب عزیز تسلیت میگم
خدا هست
او جانشین تمام نداشته های من است............
سخته! میفهمم، تا استخون آدم رو میسوزونه!
من پرم از این تجربه ها!!!
میگن حکمته!میگن قسمته!نمیدونم!
روحش شاد.
انسان موجودیست به شدت تنها. به خود تکیه کردن را باید آموخت.
خیلی متاسفم من غم سنگین از دست دادن پدر رو تجربه کردم .نزدیک دو ساله که دیگه از ته دل نمی خندم وهمیشه نگرانی از دست دادن عزیزان در وجودمه .ولی امیدوارم تو محکم تر از من باشی ...
پس اینطور که نیامدی/ولی می بینی که بعد از ماهها ما هنوز به یادت هستیم/دوستت هستیم/در خواب هم می توانی آن دستها را ببینی امیدوار زندگی کن.
آه ...
روانش شاد باشه. همه یه روزی رفتنی هستیم. من پدرم رو به یاد ندارم چون خیلی بچه بودم که رفت. قوی باش زندگی می گذره عزیز.
می نویسم در کنار خاطراتم نامه ای
نامه ای از شاهکار عاشق دیوانه ای
می نویسم در هجوم لحظه های بی کسی
قصه درد جدایی با همه دلواپسی
گر چه او قلب نگارش را شکست و رفت زود
تا ابد می خواهمش هر چند یک افسانه بود
--------
سلام
وبلاگ خیلی زیبایی داری
موفق باشی
خوشحال می شم به من هم سری بزنی
خدانگهدار
غریبه ام - به خدا - هیچ کس کنارم نیست
به ظاهر همه دلخوش - کسی که یارم نیست!
دروغ رنگ حقیقت گرفته - پاییز است!!
و من امید رسیدن به نوبهارم نیست
هزار مسئله گنگ در درون من است
جهان که یک سر سوزن در اختیارم نیست
چقدر وسوسه ی عاشقانه ها زیباست!
برای من که نتی روی سیم تارم نیست
همین که فکر کنم زنده ام - خودش کافیست
برای دیدن فردا که اعتبارم نیست
به برگ اول عمرم نگاه کردم و بعد...
به این نتیجه رسیدم که هیچ بارم نیست
و باز یاد تو افتادم - آه حضرت عشق!
تو نیستی - کس دیگر به انتظارم نیست....
-------
سلام
به خاطر مرگ پدرتون واقعا متاسفم... خدارحمتش کنه... امیدوارم در پایان سال خوبی داشته باشی....
وبلاگ زیبایی داری
موفق باشی
خوشحال می شم به من هم سری بزنی
قربانت
باییییییییی
روانش شاد و یادش پایا و برقرار.
خیلی عالیه ایول به ما هم سری بزنید
چه اندازه در خود شکستم این خط رو که خوندم... قوی باش عزیز، دنیا اصلا مهربون نیست... با ما هم زیاد انگار حال نمی کنه... بیا ببین:
http://etravelog.blogfa.com/post-234.aspx
مهتاب جون ما هم مثل خودتیم یعنی خدا پدر ما رو هم ازمون گرفت وخدا پدرت رو بیامرزه
سلام...نبودب و این نبودن آزار دهنده بود..خیلی ناراحت شدم از این پست..برگرد و بنویس..منتظرم.
پدرم وقتی مرد پاسبان ها همه شاعر بودند. مرد خربزه فروش گفت : خربزه چند من میخواهی ؟
من به او گفتم : دل خوش سیری چند ؟