مشاوره روانشناسی

به خاطر نامه ای که دخترم نوشته بود  ( اون نامه ی تولدش نه. یکی دیگه!)  رفتم سراغ یکی از  دفاتر مشاوره پیش دکتر روانشناسی که از دو هفته قبل وقت گرفته بودم. نامه را که نشان دادم، گفت در طی سالهای خدمتم شما دومین نفری هستید که برای چنین مشکلی می آیید مشاوره. با تعجب پرسیدم: یعنی این احساس توی این سن اینقدر غیر طبیعی و نادره؟ گفت: برعکس . صد در صد طبیعیه. گفتم: پس؟ ....... گفت: خوب والدین اصلا اهمیت نمی دهند. منتظر می مانند خودش یک جوری حل بشه. یه کم خیالم راحت شد و صد البته از اینکه احساس کردم چقدر من به همه چیز توجه می کنم، قند توی دلم آب شد!

نامه را خط به خط  می خواند. دقت می کرد چرا اینجا را با این رنگ نوشته. چرا اینجا این جمله را به کار برده یا این شکل را کشیده! اما پاسخ به درد بخوری برای مشکل اصلی که من مراجعه کرده بودم،  نداشت. تازه فهمیدم چرا مادرها صبر می کنند تا مشکل خودش حل شود!

بعد رو کرد به من و پرسید:  با فامیل ارتباط دارید؟

گفتم: نه .

با تکان دادن سرش که به معنی تایید کار من بود، گفت: بله........  این رفت و آمدها خیلی دردسر آفرینند. پشتش هزار تا حرف و حدیثه. خودش کلی مشکلات به همراه داره.

سرمو به علامت نفی حرفاش تکان دادم و گفتم: اتفاقا من معتقدم که این ارتباطها اگه صحیح باشه در تقویت بنیاد خانواده خیلی هم کمک می کنه........

یه کم دستپاچه شد و گفت: بله خب...... من فکر کردم شما خودتون مایل به رفت و آمد نیستید!

 

( یاد حکایت غلامی افتادم که به پادشاه گفته بود: آخر من غلام شمایم نه غلام بادمجان!)

 

 

یک بار هم یکی از دوستانم رفته بود مشاوره. دکتر بهش میگه: عزیزم خیلی ریلکس باش. چشماتو ببند و هر چی توی ذهنت آزارت میده رو یکی یکی برام بگو. اون هم چشماشو می بنده و میگه: خانم دکتر، اولین چیزی که عذابم میده فکر هزینه ایه که موقع خروج از این در باید پرداخت کنم!  ( باور کنید جوک نیست. تازه دکتر هم بهش تخفیف داده بود!)

 

پ.ن: از دوم فوریه ۲۰۰۶   نوشته های روی یه تیکه کاغد موند و من و یه عالم خاطره ...

 

نظرات 10 + ارسال نظر
روزنه شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:42 ق.ظ

چه توجهی واقعا به خاطر اون نامه رفتین پیش مشاور؟
اونکه کارش قشنگ بود....
اون تخفیفه خیلی باحال بود:))
مشتاق دیدار خانم خانما:)

نرگس عزیزم من که اولش گفتم. اون نامه نه. یه نامه ی دیگه....

hosseingharib شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.hosseingharib.blogsky.com

salam weblogetoon ro kamel nakhoondam vali in matlab jaleb bood

حامین شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:16 ق.ظ http://Haminpersia.persianblog.com

این همه گفتم بزارین منم دکتر بشم گفتین نه! بیا ببین دکترای ما چجوری هستند!!!

کیمیانت شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:21 ق.ظ http://kimiyanet.blogfa.com

دوست گرامی : با تشکر از وبلاگ خوبت .
اگر به کارت اینترنت احتیاج داشتی یک سری هم به ما بزن ! با یکبار امتحان ، همیشه کیمیانت را انتخاب میکنید.
لذت اتصال پرسرعت56K، ارزان، بدون اشغال ، با پشتیبانی 24 ساعته و امکان فعال سازی VPN را تجربه کنید. با سرویس VPN برای همیشه از شر فیلتر راحت شوید.

نرگس شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

به به...پس در واقع هرکس میره پیش مشاور در واقع بابت تایید شدنش از طرف مشاور حق ویزیت میده...اینا چه جوری این پولا از گلوشون میره پایین....نمیخوام فکر کنید فضولم ها اما خیلی دلم میخواد بدونم این نامه چی بوده که شما اینقدر ریزبینانه پیگیری اش کردید... مامان من هنوز نامه های دوران بچگی ما رو داره...وقتی میخونیم دل درد میگیریم از خنده...اینا رو براش نگه دارید یه روزی خیلی خاطره انگیز میشن

مهدی یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:32 ب.ظ http://dastneveshteha.blogsky.com

بابا واسه هر چیزی که پا نمیشن برن پیش اینا که ... مملکت چیش درسته که روانشناسش درست باشه؟یه وقت برمیدارین بچه سالمو با تجویز اینا روان گردانی میکنینا ... بعدا نگین خبر نداشتیما ... گفته باشم .
حالا این نظرو به رو روانشناستون نشون بدین یه خورده ما رو روانکاوی کنه :)

حسین یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:26 ب.ظ http://esfahancapital.blogfa.com

سلام
از تشریف فرماییتون به نقش جهان بی نهایت سپاس.لطفاْ با میل هم این حضور را اعلام کنید تا آدرس بدم.
خوشحال میشیم میهمان عزیزی چون شما داشته باشیم.

لاله یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ب.ظ

دلم می سوزه این وبت رو وقت نمی کنم زود به زود بخونم مهتاب جان/ولی خسته نباشی

حسین دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:06 ق.ظ http://nasrema.blogspot.com

جالبه ها میل را یادم رفته بنویسم.اینم یه طرفند اصفهانی اس برای دک کردن مهمون.

مهتاب دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:47 ب.ظ

لاله عزیزم : این مطالب اونقدرها مهم نیست که نخوندنش دلسوزی داشته باشه. راستش بعضی وقتا از خودم می پرسم برای چی می نویسم. حالا در این مورد یه پست اختصاص میدم.

آقای دکتر حسین عزیز: من خودم رگ و پی ام مالی اصفهون اس. اگه قرار بشد بیام خوب بلدم آدرس ایمیلتون که هیچ آدرس مطب و منزلو هم پیدا کنم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد