سال ۲۰۰۶ مبارک

یه بار دسته‌جمعی رفته بودیم باغ. چهل، پنجاه نفری می‌شدیم. رفتنمون  یهویی شد و خیلی برنامه‌ریزی شده نبود. سفره‌ رو که می‌خواستیم بندازیم تازه فهمیدیم چقدر وسیله کم و کسر داریم.  بعضیا با چنگال میوه‌خوری پلو می‌خوردند. بعضیا  هم توی بشقاب تخت سوپ ریخته بودند و هورت می‌کشیدند. خیلیای دیگه همینا رو هم نداشتند... اوضاعی بود برای خودش.  داشتم دوغ رو می‌ریختم توی یه چیزی شبیه این لگن پلاستیکیا! ( حالا قبلا  کسی توش لباسشو شسته بود یا نه نمیدونم!)  الهه یه نگاهی کرد و پرسید: با این! مگه پارچ نیست؟ گفتم: سر سنگی چه انتظارایی داریا؟!!!

تا شب که توی باغ بودیم، هر کسی چیزی می خواست، همه با هم داد می‌زدند: سر سنگی چه انتظارایی داریا!!!

 

*****

 

رفتم پشت سرش ایستادم. زدم روی شونه‌اش و گفتم: مگه امشب عیدِ  تو نیست. اینجا چیکار می‌کنی دختر؟ برگشت و با لبخند گفت: امتحان دارم استاد!  

چه زجری داره آدم غریب باشه‌ها؟! غربت دینی، غربت ملیتی، هر جورش باشه  عذاب‌آوره. کاش لا‌اقل موقع برنامه‌ریزی امتحانا یه کمی هم به فکر اقلیتهای مذهبی باشند! عیدی که تعطیل نباشی که فایده نداره. فکرشو بکنید امتحانای ما رو بگذارند  توی عید نوروز! ( راستی کسی میدونه مبنای سال کلیمیان چیه؟ الان چه سالی هستیم؟ من امروز از اون یکی شاگردم که کلیمیه پرسیدم اما نمیگم!)

 

سال نوی میلادی بر همه دوستان مسیحی و عزیزان خارج از کشور که خواسته یا ناخواسته امشب عیدشونه مبارک باشه....

 

پ.ن: شرط می‌بندم فردا تلویزیون، اسکروچ رو  نشون میده. برای n اُمین بار! 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
حامد یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:24 ق.ظ http://hamedgh.blogsky.com

سلام...چی چی؟ اقلیتهای مذهبی بابا دلت خوشه ها...ما که مسلمو نیم بهمون رحم نمی کنن چه برسه اونای دیگه...در کل خسته نباشی ...یه سری هم به وبلاگ ما بزن

نرگس یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:36 ق.ظ

خیلی وقته که دیگه اسکروچ رو نشون نمیده... من از بچگی کریسمس رو با این کارتون میشناختم... به نکته خوبی اشاره کردید ها!!چرا دقت نمیکنند به تعطیلاتی که باید برای این بچه ها باشه...طفلکی ها خیلی زور داره

صفورا هنرمند یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ق.ظ

سلام
خوبین شما؟

حسین یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:54 ق.ظ http://nasrema.blogspot.com

سلام
این موضوع دوم شما(اقلیت ها) مرا یاد خاطره ای انداخت.وقتی مسئولیت یه کاری را تو دانشگاه به من دادند! متوجه شدم هر سال در جشن فارغ التحصیلی درس آموختگان دانشگاه اعم از پزشک و پیراپزشک و ... کاغذی به تعداد زیاد توزیع می شود که بر روی آن قسم مخصوص پزشکی حک شده بعد هم در خلال مراسم همه را روی پا نگه می داشتند تا قسم را با هم تکرار کنند. این در حالی بود که بخش قابل توجهی اصلاْ پزشک نبودند. ظاهراْ چون دانشگاه نامش علوم پزشکی بود آقایان پزشکیش را گرفته و علومش را از یاد برده بودند.
حالا حقوق اقلیت ها هم همینطوره! نیست؟

مهتاب یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:38 ب.ظ

حسین جان: سر سنگی چه انتظارایی داریم‌ها؟!!!!!!

سایرکس یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:37 ب.ظ http://stalker.blogsky.com

اااااااااااا
نشون نداد که
آها
حتما کریسمس نشده
یا
یا
شایدم سی دی کارتون رو گم کردن
{چشمک}

آونگ خاطره های ما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:16 ب.ظ

سلام مهتاب جان .
گردش دست جمعی لطفش به همین چیزاست دیگه

کم مونده بود سالهای اول عید نوروز هم منتفی کنن ... از اینها انتظار بیش از این نمی ره !
خوبی خودت؟

مهتاب یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:08 ب.ظ

سایرکس جان: بازم صد رحمت به همون اسکروچ.......دلمون به اون خوش بود که اونم نشون نداد! یعنی اصلا هیچی نشون نداد!

صفورا هنرمند دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:29 ق.ظ

خبابونی حسین آباد ... عجب محله با صفا و قشنگی س!!
همینطور هشت بهشت و فرح آباد.
اصفهان رو میگم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصفهان

کاویتا(صفورا هنرمند) دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:50 ق.ظ

با سلامی دگر بار:
اینو میذارم اینجا چون که مهتاب رو خیلی دوستش دارم.ضمنا دارم یه گزارش در باره مدلباس تهیه می کنم اگه چیزی دارین بهم بگین.خیلی سرم شلوغ بوداهه.



____________***__*_**** ___________
____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* _________________
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* __________________
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________
______________* ____________________

مهتاب دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:40 ب.ظ

کاویتا جان سلام...ممنونم از لطفت.
با این که اصل و نصبم بر میگرده به اصفهان ولی یه خیابونشو بیشتر نمی شناسم. راستشو بخوای منار جنبونش رو هم وقتی دیدم که از جنبیدن انداخته بودنش!

cyrex دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:02 ب.ظ http://www.stalker.blogsky.com

:-?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد