جلسه


مسئول آموزش اومد سر کلاس تا جلسه‌ی امروز ظهر رو یاد آوری کنه. کلاس رو زودتر از معمول تعطیل کردم و رفتم دفتر گروه. موضوع جلسه، درخواست خرید دستگاهی بود که قیمتش حدود 400 میلیون تومنه. من، مدیر گروه و دو نفر دیگه بودیم که باید ریاست دانشکده رو متقاعد می‌کردیم که داشتن این دستگاه برای دانشجویان کارشناسی ارشد لازمه. من از اونجایی که پروژه زمان تحصیل خودم یه جوری به این دستگاه مرتبط می‌شد، موافق خرید بودم و نظراتمو گفتم. دکتر "ن" داشت دلایل مخالفتشو می‌گفت.  دکتر "ط" که صندلی بغل من نشسته بود، سرشو آورد پایین و آروم یه چیزی گفت. متوجه نشدم چی میگه. 

گوشمو بردم نزدیکتر و گفتم: ببخشید چی گفتین؟

آروم تکرار کرد: هیچی، گفتم چقدر پاهای شما کوچولوئه! الان توجه کردم!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
بیلی و من دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:12 ب.ظ http://www.mebaily.com/

اینو فهمیدیم که پاهاتون کوچولوست اما نفهمیدیم دستگاه را خریدید یا نه؟

من دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:12 ب.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

وا به اون چه ربطی داره؟!

گلی جون و جوجو دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ب.ظ http://www.SMFA.blogsky.com

سلام... دلم گرفته... بهم سر بزن.. منتظرتم...

مهدی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:41 ب.ظ http://ImPersian.com

هر دم از باغ بری میرسد...

خاطره سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:48 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

چه خوب...کلی حسنه ....بعضی ملت قدیم پاهای دخترهاشون رو میبستند تا کوچولو بمونه!!!!

ثمانه سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:31 ب.ظ http://ekvan.blogfa.com

جلسه جالبی بوده خداییش . یکبار من هم تو یه جلسه بودم دیدم یکی از همکارها بر وبر داره نگام می کنه با خودم گفتم شاید موهام بیرون از مقنعه است یا یه عیب دیگه همون موقع نگاهش کردم گفتم چیه ؟ گفت داشتم فکر می کردم اگر ریملت ریخته بود چه قیافه ای می شدی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد